در روز تنگی هیچ کس بیخدا نمی ماند!

در روز تنگی هیچ کس بیخدا نمی ماند!

برخی می گویند در شرایط بحرانی و طاقت فرسا هیچ کس نمی تواند بی باوری به خدایی متعال و نجات بخش را "حفظ کند". می گویند در خلال تجارب هولناک زندگانی، واکنش "طبیعی" و خودکار همگان روی آوردن به باور به خدا و امید به مدد الاهی است. این مطلب درست است؟ نه – نه تنها موارد بسیاری هست که بیخدا ها در "روز تنگی" هم بیخدا باقی مانده اند، بلکه موارد بسیاری هم هست که مردمان دیندار در خلال چنین تجاربی باور دینی شان را از دست داده اند.

چرا بیخداها در پی گسترش بیخدایی هستند؟

بر خلاف مؤسسات دینی که در پی تبلیغ "کلام خدا" و ایمان دینی شان هستند، من، به عنوان یک بیخدا در پی تبلیغ "کلام بیخدایی" نیستم – اصلاً "کلام بیخدایی"ی در کار نیست، که قرار بر تبلیغ آن باشد، دست کم بیخدایی چیزی مثل "پیام مسیحیت" یا "کلام الله" ندارد. من توضیح می دهم که بیخدایی چیست. روشن می کنم که بیخدایی چه نیست. می کوشم بسیاری اسطوره پردازی ها و سوءتفاهم ها را رفع کنم، و سرشت دین، تئیسم و دیگر اقسام باور را تشریح می کنم.

اگر اصلاً بشود گفت که من درپی تبلیغ چیزی هستم، آن چیز شکاکیت و اندیشه ی انتقادی از موضع بیخدای است. این اندیشه برخی را به بیخدایی می رساند و بعضی دیگر را به تئیسمی کمتر جزمی. هدف اما، این است که مردم را واداریم که نگاه شکاکانه تر و انتقادی تری داشته باشند. معلوم است که دین و تئیسم موضوعاتی هستند که باید با دید انتقادی تر به آنها پرداخت، اما مسلماً این ها تنها موضوعات شایسته ی نگرش انتقادی نیستند. اگر من منبر می روم به این خاطر است که مردم را وادارم که کمتر فریب بخورند و از ذهن های خودشان بیشتر برای اندیشیدن به مسائل استفاده کنند.

آیا بیخدا بودن نیازمند ایمان است؟

آیا بیخدا ها هم به اندازه ی تئیست ها دُگم (جزمی) هستند؟ اغلب تئیست ها می کوشندکه بیخدایی و تئیسم را در یک جایگاه قرار دهند. می گویند که همان طور که تئیست ها نمی توانند ثابت کنند که خدا وجود دارد، بیخدا ها هم نمی توانند ثابت کنند که خدایی وجود ندارد. این ادعا معمولاً بر پایه ی این فرض اشتباه است که همه ی گزاره ها با هم معادل اند و نیز برپایه تصور نادرستی از تعریف بیخدایی است. بی باوری به خدا نیازمند ایمان نیست و این بی باوری هیچ کس را جزم اندیش نمی سازد.

هیچ بیخدا واقعی وجود ندارد.

بیخدا بودن نیازمند دانستن همه چیز است!

برخی تئیست ها، بنا به دلایلی، می خواهند منکر وجود بیخداها شوند. عجیب نیست که بعضی تئیست ها بگویند بیخدا بودن نیازمند داشتن معرفتی چنان وسیع است که در حقیقت فقط خدا آن را داراست. خطای این استدلال آن است که فرض می کند یک بیخدا برای بیخدا بودن باید به یقین بداند که خدا یا خدایانی در کار نیست. خطای دیگر این استدلال آن است که فرض می کند نمی توان گزاره های کلّی و سلبی را اثبات نمود.

آیا درست است که بیخدا ها منکر وجود خدا (کافر) هستند؟

بعضی از مردم این قدر به وجود خدا مطمئن هستند که مشکل می توانند تصور کنند که کسانی باشند که صادقانه فاقد این باور باشند. این دسته فکر می کنند که چون وجود خدا جای چون و چرا ندارد، پس دلیل بی باوری بیخدا ها به آن باید لجاجت و عناد (به زبان دینی کفر و الحاد) باشد. این گرایش سنتی دیرینه دارد و در آثار پولس قدیس هم یافت می شود، اما منصفانه، منطقی یا حتی صادقانه نیست. بیخدا ها خیره سر تر از تئیست ها نیستند – بیخدا ها فقط با تئیست ها اختلاف نظر دارند، و دلایل خوبی هم برای نظر خود دارند.

هیچ نظری موجود نیست: