دین چیست؟

در جامعه شناسی دین را بدین ترتیب تعریف کرده اند که "دین مجموعه ای از باورها، نشانه ها، دستورها و باید ها و نباید ها است که بر اساس انگاره ای (تصور، پندار، برداشت) مقدس (مقدسات)، پیروان آن دین را در یک گروه اجتماعی-دینی به یکدیگر نزدیک می کند."

فرهنگ جامع کلمبیا دین را به این ترتیب تعریف می کند که "دین یک نظام فکری، احساسی و عملی است که یک گروه در آن سهیم هستند و مشارکت دارند که این خود یک احساس دلبستگی (وابستگی) در اعضا ایجاد می کند؛ مجموعه قوانین رفتاری است که افراد بر اساس آن، پیامد های شخصی و اجتماعی عملکرد های خودشان را قضاوت کنند؛ و همچنین قالبی است که بوسیله آن افراد گروه و عالم خودشان را درک می کنند."

من دین را اینطور تعریف می کنم که؛ دین مجموعه ای از افکار انسانی است که شامل مجموعه ای از داستانها، اعتقادات، نماد ها، آئین ها و مراسم های مذهبی است. و چون افکار انسان در حال تغییر است، مفاهیم دینی را که از گذشتگان برایش به ارث می رسیده را، به طبع خویش، تغییر میداده است که این پروسه همچنان نیز ادامه دارد.

دین ها برای وهم کردن توده های انسانی نیاز به مقدس سازی داشتند (و دارند). گروهی با دستان شان خدایان شان را می ساختند، گروهی دیگر ستاره ها، سیاره ها و خورشید را مقدس می دانستند. انسان در راه پروژه مقدس سازی از هر موجود و عنصری که می توانست بهره برد. بعدها این بشر متوجه شد که هرچه این خداها دورتر و دست نیافتنی تر باشند، میزان توهم مقلدین نیز بیشتر خواهد بود. بطور مثال هندی ها الهه های گوناگون را متصور شدند و یونانی ها خدایان بسیاری را آفریدند. حدس میزنم که انسانها آن دوران، خود نیز سردرگم می شدند که هریک از این خداها چه وظایفی برعهده دارند!

بعدها گروهی که از تعداد این خداها، بیشتر سرگیجه گرفته بودند، تصمیم گرفتند تمامی وظایف این خداها را بر عهده یک خدا بگذارند و به پرستش یک خدا مشغول باشند. ماهیت اصلی این خدا، بسان بت های دست ساز اولیه، چیزی نبوده بجز ایجاد توهم یک موجودیت تخیلی برتر و قابل پرستش که مردم عامی را به بند اسارت ذهنی خود دچار کند. البته مقدس سازی فقط به خدا سازی ختم نشده است. در طول تاریخ ادیان، انسانها، مراسم های مذهبی، نشانه ها و حتی کتاب ها نیز مورد تقدس گرایی قرار گرفتند.

بشر دیروز که از دانش چندانی بهره نبرده بود برای حل مشکلات خود به خدایگان خویش متوسل می شده است. کاهن و کشیش و آخوند نیز واسط بین خداهای ذهنی (شما همان بت بخوانید) و مردم قرار گرفتند. مردم نیازمند برای رفع هر حاجت به کشیش و آخوند متوسل شده و باید هزینه می پرداختند! چه مشاغل پردرآمدی که از بازار مکاره دین بوجود نیامد.

اما بشر امروز با تکیه بر علم راه حل مشکلات غیرقابل حل دیروز را می یابد. او می داند که فقط دانش، راه گشای موانع است نه توکل به بت های (ذهنی) خودساخته!
با پیشرفت علم و بالا رفتن سطح دانش عمومی جوامع، انسان باهوش تر برای هر مسئله ای راه حلی می آفریند و بساط دین و خداهای خودساخته که برای تخدیر اذهان مردم ناآگاه گسترانده شده بود، به آهستگی اما پیوسته، در حال جمع شدن است.

باشد روزی که جامعه بشری به دانش و توانایی های خود بیشر تکیه کند.

هیچ نظری موجود نیست: