آیا بیخدایان مورد تبعیض هستند؟

نویسنده: 
آستین کلاین
به نظر می رسد که بیخدا ها [در آمریکا]، به همراه همجنس گرایان، از آخرین اقلیت هایی باشند که علیه آنها تبعیض های علنی اعمال می شود. در چهار ایالت آمریکا بیخدایان مجاز به استخدام دولتی نیستند. جرج بوش (پدر) در طی مبارزات انتخاباتی اش اعلام کرد، و بعداً این نظرش را تأیید کرد، که به باور او بیخدا ها نمی توانند میهن دوست باشند و نباید شهروند محسوب شوند.
انجمن پسران پیشاهنگ آمریکا  بیخدا ها را در رده های خود نمی پذیرد، و تأکید دارد که بیخدا ها نمی توانند به بهترین شهروندان ممکن بدل شوند. مسیحیان مؤمن جار می زنند که بیخدا ها و اومانیست های سکولار توطئه کرده اند و خیال سرنگونی این کشور و شستشوی مغزی کودکان وطن را در سر می پرورانند – گرچه ما کم تعداد هستیم!  معمولاً در رسانه ها و سیاست هم بیخدایی را به حساب نمی آورند. 
یک مشکل اصلی مردم با بیخدایی این است که بیخدایی اصولاً ویرانگر جزمیت است. 
بیخدایی اغلب مستلزم پرسشگری، شک کردن، و نپذیرفتن ادعاهایی است که شواهد خوبی تأییدشان نمی کند – اما جایگاه محترمی در فرهنگ دارند و وسیعاً پذیرفته شده اند. 
کسانی که بر مسند قدرت نشسته اند، به آسانی نمی توانند چنین شکاکیت نامقیدی را تحمل کنند. اگر مردم دوره بیافتند و اصول زیربنایی باورهای دینی را به پرسش بگیرند، چگونه می توان آنها را از پرسش از اصول زیربنایی سیاست و امور اجتماعی باز داشت؟ حتی در کشور آزادی مانند کشور ما [آمریکا] هم، دین باید ورای شکاکیت و پرسشگری بماند. 
یک مشکل آشکار دیگر مردم با بیخدایی این است که باورهای دینی عمیقاً در جامعه  ریشه دوانده اند. حتی کسانی که صریحاً پیرو آموزه های دینی نیستند هم از انتقاد بی پروا بدان ابا دارند. دین برای مردم بسیار آسودگی بخش است، و هنگامی که هیچ امید دیگری برایشان نباشد، دین به آنها امید و راحتی می بخشد. مردم چنان به دامن این امید چنگ می زنند که، شوربختانه، هنگامی که این امید به پرسش گرفته شود، برآشفته می شوند. اما این امید باید چقدر ضعیف باشد که در برابر هر شکاکیتی چنین بی دوام و بی تاب است. 
من، به عنوان یک بیخدا، بسیار خوشنود هستم که در کشوری زندگی می کنم که نه تنها  مشوق آزادی دین است، بلکه آزادی از دین را هم به رسمیت می شناسد. من برای آزاد زیستن باید آزاد باشم که بدون تحمیل عقاید دولت به باور و وجدانم زندگی کنم. باید مجاز باشم که بدون باور به خدایان، و بدون تحمیل دین دیگران به زندگی ام  زندگی کنم. 
برای پاسخ گویی به کسانی که می کوشند شما را به دینی بگروانند، باید از پیش دلایل خوبی آماده داشته باشید. پس به شما توصیه می کنم که برای مطالعه و تفکر در مورد نقدهایی که به  برهان های وجود خدا شده وقت بگذارید – اگر می خواهید نظرتان را له یا علیه وجود خدا جدی بگیرند، باید این برهان ها و نقدها را به خوبی بدانید.

هیچ نظری موجود نیست: