چرا باید بیخدایی را بررسی کنم؟

نویسنده: 
آستین کلاین
پاسخ دادن به این سئوال، بدون دانستن در مورد وضعیت خاص فرد دشوار است. این پرسش را دو جور می توان تعبیر کرد: چرا شما، به عنوان شخصی با شرایط خاص خودتان، باید بیخدایی را بررسی کنید؟ و، چرا هرکسی باید بیخدایی و چالش هایی را که بیخدایی پیش روی باورهای تئیستی می نهد بررسی کند؟

نخست باید به پاسخ سئوال دوم پرداخت. خداباورانی که جزم اندیش نباشند باید به جِد به بررسی پرسش های شکاکانه درباره ی باورهایشان بپردازند، زیرا اگر چنان نکنند بدان معناست که فرض کرده اند که ممکن نیست اشتباه کرده باشند. یکی از جدی ترین چالش های پیش روی تئیسم از جانب بیخدایی مطرح می شود چرا که بیخدا ها فقط  به این یا آن آموزه ی تئیستی شک ندارند، بلکه فاقد باور به بنیادی ترین ویژگی های باور تئیستی هستند، که باور به خدا باشد.

به علاوه، در بسیاری از نظام های باور تئیستی، صرف وجود بیخدا ها یک چالش جدی مطرح می کند.

بسیاری از تئیست ها به خدایی رحیم و قدیر باور دارند. خدایی که می خواهد همگان به او باور داشته باشند. اگر چنین باوری درست باشد، آنگاه چگونه ممکن است که کسی فاقد آن باشد؟ همین که بیخدا ها وجود دارند نشان می دهد که، اگر خدا موجود باشد، آنگاه شک و بی باوری نزد آدمیان برایش چندان مهم نیست.

اما سئوال دیگر: چرا یک شخص خاص باید بیخدا شدن را بررسی کند؟ در زمینه ی پرسشگری شکاکانه درباره ی خداباوری، بی باوری به وجود خدایان را باید یک گزینه ی حقیقی محسوب کرد زیرا ممکن است خداباوری از پس جواب دادن به انتقادات بیخدایی برنیاید. اگر درست باشد که خداباوری از پاسخگویی مناسب به منتقدانش عاجز است، تنها گزینه ای که باقی می ماند بیخدایی است. به بیان دیگر، اگر کسی نتواند دلایلی مناسب و عقلانی برای پذیرش خداباوری در برابر بیخدایی ارائه دهد، آنگاه بیخدایی طریقی عقلانی است – و چه بسا تنها طریق عقلانی باشد.

در واقع، درست نیست که به محض اینکه باوری را فاقد دفاع عقلانی، منطق یا شواهد کافی یافتید آن را یکباره کنار بگذارید. شاید زمان رها کردن کامل آن فرا نرسیده باشد، اما در هر صورت تعهدتان به آن باور باید فقط به اندازه ی قوّت شواهد و دلایل مؤید آن باشد – و در این زمینه، تعهدتان باید کاملاً ضعیف شده باشد.

بعداً، می توانید به دلایل به نفع خداباوری بپردازید. دلایلی که از پس آزمون شکاکیت و پرسشگری بیخدا بر آیند – اگر چنین باشد که زهی سعادت! اما تا آن موقع، بهتر است بپذیرید که وزن استدلال و شواهد به ضرر خداباوری می چربد و باور تئیستی بالفعل تان کاملاً موجه نیست.از آنجا که بیخدایی به طور ارادی انتخاب کردنی نیست، دلیلی برای بررسی "انتخاب" بیخدایی نیست، بلکه باید بررسی کنید که آیا اکنون بیخدا هستید یا نه.

هیچ نظری موجود نیست: