سيزده آبان و دردسرهای نظام،

سيزده آبان و دردسرهای نظام، مژگان

اصل بيست و هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران ميگويد: "تشکيل اجتماعات و راهپيماييها بدون حمل سلاح به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است." متاسفانه تاکنون که سی سال و اندی از تاسيس جمهوری اسلامی ايران می گذرد هيچگاه به جز نخستين سالهای پس از انقلاب اين اصل قانون اساسی جامه عمل نپوشيده است.

در حوادث پس از انتخابات اخير نيز شاهد بوديم که نخست وزير دوران دفاع مقدس با محبوبيت ويژه در ميان بسياری از مريدان و هواداران بنيانگذار جمهوری اسلامی، امکان کسب اجازه برگزاری يک تجمع يا راهپيمايی آرام و مسالمت آميز بدون حمل سلاح پيدا نکرد که مخل به مبانی اسلام هم نباشد. هر چند در اين ميان عده کثيری از مقامات حکومتی گاه با تهديد و گاه با لحن مداراجويانه معترضان و از جمله آقای موسوی را به پيگيری اعتراض از مجاری قانونی دعوت می کردند اما هيچيک از آنان به اين پرسش پاسخ نگفتند و شايد هيچگاه از خود نپرسيدند که آيا برگزاری تجمع اعتراض آميز که مطابق با اصل بيست و هفتم قانون اساسی آزاد است از جمله مجاری قانونی به شمار می آيد يا نه ؟
همين ممانعت از برگزاری تجمع مسالمت آميز و نيز سرکوب خشن راهپيمايی های آرام روزهای پس از انتخابات سبب شد تا خيل عظيم معترضان منتظر فرصت های مناسب تری برای اعلام حضور و بيان اعتراضات خود بمانند و بدينگونه با اولين حضور آقای هاشمی رفسنجانی در تريبون نماز جمعه آنها هم به ديگر نمازگزاران پيوستند اما متاسفانه برای نخستين بار نيروهای شبه نظامی و انتظامی به سرکوب نمازگزاران غير خودی و متفرق کردن آنان از اطراف محل برگزاری نماز جمعه نمودند.

در راهپيمايی ساليانه روز قدس در آخرين جمعه ماه رمضان نيز همين اتفاق تکرار شد و جمعيت کثير راهپيمايان غير خودی مورد هجوم و سر کوب قرار گرفتند و حرمت راهپيمايی روز قدس نيز مثل نماز جمعه شکسته شد. جالب آنجا بود که بر خلاف هميشه که برای افزايش جمعيت در راهپيمايی ها تلاش می شد اين بار شيوه های مختلفی برای بی انگيزه کردن معترضان به کار گرفته شد و به جای آقای هاشمی رفسنجانی که قريب سه دهه خطبه های نماز جمعه روز قدس را ايراد کرده بود آقای احمد خاتمی برای انجام اين مراسم اعلام شد و به علاوه آقای احمدی نژاد هم به عنوان سخنران پيش از خطبه ها تعيين گرديد.

تجربه راهپيمايی روز قدس ظاهرا سران حکومت را درباره تکرار آن در ديگر مراسم و راهپيمايی ها نگران کرده و از همين روست که سه هفته مانده تا سيزدهم آبان ماه، مقامات و رسانه های حکومتی مستقيم و غير مستقيم نسبت به حضور معترضان در راهپيمايی روز "ملی مبارزه با استکبار جهانی" به ابراز نگرانی پرداخته اند. در اين بين آيت الله جنتی با صداقت و صراحت بيشتری از ديگران اين نگرانی را در خطبه های نماز جمعه گذشته تهران بروز داده و بدون رياکاری و پرده پوشی مخالفان و منتقدان را نسبت به عواقب حضور در اين مراسم تهديد کرده است.

اين اتفاق يعنی تلاش حکومت و مقامات و نهادهای حکومتی برای جلوگيری از حضور بخش هايی از مردم در مراسم و راهپيمايی هايی که هميشه از نقاط قوت جمهوری اسلامی بوده، پديده عجيب و تاحدی تناقض آميزی است که می تواند برای سران نظام بسيار نگران کننده و در عين حال دردناک باشد. نگران کننده از آن جهت که در هر يک از اين مناسبتها، که البته کم هم نيستند قدرت نمايی مخالفان و معترضان يک جنبش پويای نوظهور اقتدار حکومت را به چالش بکشد و پايه های سست شده مشروعيت مردمی آنرا مدام بلرزاند و دردناک تر از آن جهت که اين مناسبتها همواره برای تقويت پايه های حکومت و به عنوان مانور قدرت آن از طريق نمايش پايگاه مردمی اش در نظر می آمدند و اينک به ابزار قدرت نمايی حريف بدل شده اند بی آنکه به سادگی امکان بر هم زدن يا لغو آنها وجود داشته باشد. حالا بايد منتظر بود که در روز سيزدهم آبان در حالی که يک گروه "استکبار جهانی" را محکوم می کنند يک گروه هم "استبداد ملی" را محکوم نمايند و خلاصه انحصار راهپيمايی و شعارهای آن شکسته شود و البته همراه با آن هيمنه و ابهت دستگاه سياسی حاکم بر کشورنيز هم.

برای همين است که امثال آقای جنتی که رندی و زيرکی ديگر همتايان خود را ندارند به جای توسل به شيوه های پيچيده تر مستقيم سراغ اصل مطلب می روند و با تهديد و هشدار می کوشند در دل مخالفان ايجاد رعب و وحشت نمايند تا مگر ازحضور در راهپيمايی و استفاده از اين فرصت مناسب منصرف شوند. هم چنانکه پيش از روز قدس نيز سپاه پاسداران با صدور بيانيه ای آتشين همين هدف را دنبال می کرد. اما اگر بيانيه سپاه ( که اصلا در شان اين نهاد نبود) توانست مانع حضور گسترده مخالفان در راهپيمايی روز قدس شود احتمالا توپ و تشرهای آيت الله جنتی نيز در مورد راهپيمايی سيزدهم آبان موثر واقع خواهد شد.

از اينها که بگذريم يک نکته واقعا جای تاسف دارد و آن هم اين است که مقامات عالی نظام جمهوری اسلامی که بزرگترين نقطه قوت آن در سی سال گذشته پيوند با اکثريت مردم و بهره مندی از حمايت يا دست کم رضايت آنها بوده و به جای آنکه به آشتی با همين مردم و جلب رضايت آنها بپردازند و سعی کنند مشکلات پيش آمده را بطور ريشه ای حل کنند و زمينه های اعتراض گسترده و مستمر را با درايت و تدبير برطرف کنند، فقط و فقط در فکر سرپوش گذاشتن روی مشکلات و پاک کردن صورت مسئله از طريق جلوگيری از حضور معترضان در عرصه های عمومی هستند. گويی اگر معترضان به خيابان نيايند اصلا وجود ندارند يا اعتراضی ندارند.

فرض کنيم معترضان از تهديدهای آقای جنتی بترسند و سيزدهم آبان ماه به خيابان ها نيايند آيا امثال آقای جنتی در مورد مراسم تاسوعا و عاشورای آينده هم می خواهند از همين تاکتيک استفاده کنند؟ و آيا قرار است عزاداران حسين هم با چوب و چماق سرکوب شوند؟ کاش آقايان سر خود را يک لحظه از برف بيرون بياورند و واقعيات را آنگونه که هست ببينند.

هیچ نظری موجود نیست: