مرد تنهای شب "سفر حبيب به ايران تائيد شد" «سی ميل»

حبيب را که حتما می شناسيد. خواننده ی مادر و مرد تنهای شب. لابد در آمريکا جان اش به لب رسيده و بار سفر را بسته و پيش خود فکر کرده هيچ جا بهتر از خراب شده ی خود ما نمی شود. بس که مصيبت در جاهای ديگر زياد است، ويران‌سرای خودِ آدم به چشم خيلی ها گلستان می آيد.
اما در عالم خيال يکی دو سال بعد را می بينم، که حبيب بارها به وزارت ارشاد رفته و سرش به سنگ خورده و از آنجا رانده و از اين جا مانده شده، گيتار به دست گرفته برای خودش می خواند:
من مرد تنهای شبم
مُهر خموشی بر لبم
تنها و غمگين رفته ام
دل از همه گسسته ام
تنهای تنها
غمگين و رسوا
تنها و بی فردا منم...
من مرد تنهای شبم
صد قصه مانده بر لبم
از شهر تو من رفته ام
کوله بارم را بسته ام
بی فکر فردا
با خود و تنها
عابر اين شب ها منم...

هیچ نظری موجود نیست: